امین قلعه ای
اصل خبر: احمدینژاد اخیراً در جلسهای با ابراز ناراحتی از انتقادهای صورتگرفته نسبت به رحیم مشایی، گفتهاست:بنده قصد داشتم آقای مشایی را به عنوان رییسجمهور دولت یازدهم مطرح کنم اما متاسفانه چهره او در را جامعه مخدوش کردند.
شرح خبر:محمود احمدی نژاد در یک جلسه خصوصی که خبر آن بوسیله یک خبرگزاری نزدیک به دولت منتشر شده است مدعی شده است که اصولگرایی ناب و مکتبی تنها در حلقه یاران نزدیک به او یافت می شود و حتی افرادی نظیر علی لاریجانی ،محسن رضایی وی یا قالیباف را نمی توان در دایره اصولگرایی ناب جای داد. احمدی نژاد البته گزینه نخست خویش برای ریاست جمهوری دور بعد را اسفندیار رحیم مشایی دانسته و از تلاش برای احیای چهره او در سال های پیش رو خبرداده است .با این وجود اما رئیس دولت تاکید نموده که در صورت عدم تحقق این خواسته چهره های دیگری از حلقه یارانش همچون هاشمی ثمره و یا سعیدلو برای ریاست جمهوری یازدهم مناسب هستند.
١. معمولاً در مواجه با اظهاراتی از این دست اکثر مفسران به سراغ نقد از منظر اخلاق رفته و گوینده چنین سخنانی را متهم به تمامیت خواهی می کنند. اشتباه بزرگ اما در این شیوه نقد عدم توجه به مسئله اخلاق سیاسی و مواجهه با امور مربوط به قدرت از زاویه سیاست اخلاقی است وبه همین جهت عمده تفاسیر و تحلیل ها از رفتارها و عملکرد گروه احمدی نژاد از سطح موعظه اخلاقی فراتر نمی رود. واقعیت آن است که محمود احمدی نژاد برخلاف اسلاف خویش همچون سید محمد خاتمی بازیگری در عرصه قدرت براساس اخلاق سیاسی را بر سیاست اخلاقی ترجیح می دهد. سیاست ورزی بر مبنی عملگرایی و استفاده حداکثری از امکانات موجود،شناخت صحیح از روانشناسی اجتماعی و استفاده از تکنیک های تاثیر گذاری بر عوام (قاعده شیر و روباه ماکیاول).تسلط بر بازی های پشت پرده سیاست ،به رسمیت شناختن علنی قاعده یگانگی در ساختار قدرت و امتناع از تقسیم آن ،از جمله ویژگی های سیاست ورزی در مکتبی است که احمدی نزاد در حال حاضر شاگرد اول آن است.
٢. در نمونه اخیر محمود احمدی نژاد نسبت به استمرار تسلط جناح موسوم به اصولگرا بر مقدارات کشور ابراز اطمینان نموده است و این همان موضوعی است که در نتیجه ادامه فشار ها بر جناح اصلاح طلب از یک سو و از سوی دیگر برگزاری انتخابات به شیوه جدید (نظیر انتخابات اخیر) دور از ذهن نیست. در این بین اما نکته قابل تامل تاکید احمدی نژاد به حفظ قدرت در حلقه یاران خویش با عنوان اصولگرایان مکتبی است. احمدی نژاد با بکار بردن واژه مکتبی در کنار عبارت اصولگرایی چهره هایی چون علی لاریجانی ، محسن رضایی و قالیباف را خارج از این دایره دانسته و بهترین جایگزین برای خود در آینده را از میان یاران نزدیک به خود معرفی می کند ودر میان آنها بیش از همه بر نام اسفندیار رحیم مشایی تاکید می کند. اما احمدی نزاد به چه دلیل بر معرفی مشایی در قامت جایگزینی برای خویش أر اینده تاکید دارد؟ کدام ویژگی در اسفندیار رحیم مشایی باعث شده است که احمدی نژاد او را شایسته جانشینی خود بداند؟واقعیت آن است که ویزگی های شخصیتی، ادبیات و طرز تفکر خاص مشایی که غالباً از کلیشه هایی مرسوم در گفتمان اصولگرایی فراتر میرود از او چهره ای جدا از اصولگرایان ارائه می دهد. اینگونه به نظر می رسد که محمود احمدی نژاد به روشنی از زوال گفتمان اصولگرایی در پی مناقشات بزرگ سیاسی و تضعیف آن در پی بحران های عمیق اقتصادی و اجتماعی در آینده نزدیک آگاه است .در چنین شرایطی بدیهی است که برنده بازی قدرت کسانی خواهند بود که در غیاب اصلاح طلبان به خلق گفتمانی فراتر از اصولگرایی اقدام کنند و در میان اسفندیار رحیم مشایی با توجه به ویزگی ها و پیشینه سیاسی خود در قامت یک آلترناتیو برای شرایط موجود ظاهر می شود. استفاده از ادبیات لیبرال با توجیهات ایدئولوژیك نظیر پیوند گفتمان مهدویت با موعود گرایی در نقاط دیگر جهان و آشنایی با تکنیک ها و شیوه های کنترل بحران در نتیجه تجربه اندوزی در سمت های مهم امنیتی دو ویژگی مهم مشایی برای سرمایه گذاری بیشتر بر روی اوست.
٣. محمود احمدی نزاد علاقه بسیاری به شبیه سازی رابطه پوتین –مدودف در ایران دارد. رابطه ای که در پی سال ها حکمرانی بلامنازع پوتین در روسیه و شکل گیری الیگارشی نفتی جدید در این کشور نضج گرفت و اقتدار او در ساختار سیاسی این کشور را استمرار بخشید. تحرکات اخیر محمود احمدی نژاد همچون خانه تکانی در وزارت خانه های نفت و صنایع و معادن و....را می توان در هیمن راستا ارزیابی نمود. به این ترتیب اینگونه به نظر می رسد که نگرانی اصولگرایان معتدل، نظیر آنهایی که که در سخنان محمود احمدی نژاد به آنها اشاره شده است، نیز ناشی از شکل گیری همین الیگارشی در ساختا ر سیاسی ایران باشد به گونه ای که از هم اکنون می توان آینده سیاسی گروه های مستقل از حلقه احمدی نژاد را با کمی تساهل شبیه به جناح حذف شده اصلاح طلب دانست. از سوی دیگر اما اینگونه به نظر می رسد که نقطه مبهم در محاسبات سیاسی این الیگارشی جدید نقش محوری ولایت فقیه در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت در ایران است آنچنان که از هم اکنون زمزمه هایی مبنی بر میزان ولایت پذیری محمود احمدی نژاد در محافل سیاسی کشور به گوش می رسد. فراموش نکنیم که تا پیش از این محمود احمدی نژاد لایه ای از قدرت در ساختار سیاسی ایران را نمایندگی می کرد که ولایت پذیری و تبعیت محض از رهبری نخستین ویژگی آنها بود. لایه ای که می توانست به جای احمدی نزاد چهره هایی معتدل تر همچون قالیباف و یا حتی محسن رضایی را برای پیشبرد اهداف خویش انتخاب کند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر